غیبت و انتظار فرج از آموزه های رئیس مذهب امامیه است که به انضمام طولانی شدن غیبت امام زمان(عج) برانگیزاننده پاره ای از شبهات در اندیشه سیاسی امامیه شده است.
به گزارش خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام والمسلمین داوود مهدوی زادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مقاله ای تحت عنوان «امام خمینی(ره) و فلسفه سیاسی انتظار» به نگارش درآورده که در فصلنامه سیاست متعالیه منتشر شده است، در ادامه چکیده آن می آید:
غیبت و انتظار فرج از آموزه های رئیس مذهب امامیه است که به انضمام طولانی شدن غیبت امام زمان(عج) برانگیزاننده پاره ای از شبهات در اندیشه سیاسی امامیه شده است. این سوال مهم همواره در این دوران مطرح بوده که آیا امامیه در دوره غیبت از فلسفه سیاسی خاصی دفاع می کند؟ یا منکر هرگونه فلسفه سیاسی است؟
التفات و پاسخ امام خمینی (ره) به این پرسش اساسی را نه تنها با تأسیس نظام جمهوری اسلامی، بلکه پیش از شروع نهضت ۱۵ خرداد و با نگارش کشف اسرار در سال ۱۳۲۳ هجری شمسی باید ملاحظه کرد.
بنابر عقیده ایشان، امامیه اساساً با هرگونه تفکر آنارشیستی مخالف است و از فلسفه سیاسی امامت دفاع می کند؛ فلسفه ای که منحصر به دوره ی حضور معصوم(ع) نیست و در دوره غیبت نیز قابل اجراست. مشروعیت ولایت فقیه در دوره غیبت نیز از فلسفه سیاسی امامت ناشی می شود. بنابراین، برمبنای اصل امامت، ولایت فقیه را باید معادل فلسفه سیاسی انتظار و دولت انتظار عصر غیبت کبری دانست.
مقدمه
۱. فلسفه سیاسی در ساحت نظری و انتزاعی آن، بحث از حکومت مطلوب میکند. ما حکومتی را مطلوب میدانیم که خیر باشد و از هرگونه شرّ به دور باشد. حال وقتی حکومت مطلوب را با ساحت عین و وضع موجود مطابقت دهیم؛ وضع موجود را یا مصداقی از آن حکومت مطلوب تلقی میکنیم و یا مطابق با آن نمیدانیم. بنابراین، فلسفه سیاسی معرفت به حکومت مطلوب است. با این حساب ، زمان نمیتواند بدون فلسفه سیاسی باشد.
زیرا عمل سیاسی در هر قطعهای از زمان با تکیه بر فلسفه سیاسی به قصد حفظ یا تغییر وضع موجود انجام میشود. اگر قطعهای از زمان فاقد فلسفه سیاسی باشد؛ عمل سیاسی مبنای فلسفی و عقیدتی خود را از دست میدهد. در نتیجه، عمل سیاسیِ فاقد فلسفه سیاسی یا باید به فلسفه سیاسی عاریتی روی آورد یا باید پذیرا عقیده آنارشیستها – اعتقاد به عدم ضرورت حکومت – باشد. هر دو فرض باطل است. نمیتوان،از سویی، عمل سیاسی را مبتنی بر فلسفه سیاسی خاصی کرد و از سوی دیگر، پذیرای آموزههای آنارشیستی بود.
هرگز، با فلسفه عاریتی نمیتوان عمل سیاسی را به قصد تغییر وضع موجود، تحریک کرد. عمل سیاسی لرزان قادر به مبارزه با قدرت متصلّب موجود نیست. فلسفه سیاسی عاریتی، آیندهای روشن برای عمل سیاسی ترسیم نمیکند. بنابراین، اگر التزام به جدایی عمل سیاسی از عقیده آنارشیستی داریم؛ ناگزیر از فلسفه سیاسی هستیم. هیچ قطعهای از زمان نمیتواند از فلسفه سیاسی عاری باشد.
۲. امامیه با هرگونه آموزه و عقیده آنارشیستی مخالف است و عمل سیاسی معطوف به چنین اعتقادی را نامشروع و خلاف تعالیم اسلام میداند. زیرا امامت و ولایت را رکن اسلام میداند. آیات زیادی از قرآن کریم دلالت بر ولایت و امامت دارد. مرحوم بحرانی (م ۱۱۰۷ق) ذیل پانصد و بیست و یک آیه، روایات زیادی از معصومین علیهم السلام نقل کرده بر دلالت این آیات بر اصل ولایت و فروعات آن. (ر.ک: حسینی بحرانی سیدهاشم، الهدایه القرانیه الی الامامیه، ۱۴۲۸ق) و از معاصرین میتوان به کتاب «آیات ولایت در قرآن» تألیف آیتٔ الله ناصر مکارم شیرازی ، کتابهای روایی امامیه، مانند الکافی تألیف محمد بن یعقوب کلینی (م ۳۲۹ق) در بخش اصول اعتقادات، که کتابی با عنوان «کتاب الحجهٔ» دارند اشاره کرد.
در این کتاب، ذیل ابواب مختلف، روایات زیادی بر لزوم امامت و وجود حجت خدا در روی زمین آمده است. از جمله روایات آن است که راوی (حسین بن أبی العلاء) از امام صادق علیه السلام میپرسد که آیا ممکن است در زمین امام نباشد؟ حضرت میفرماید: خیر. (کلینی محمد بن یعقوب، ۱۴۰۵ق: ۱/۱۷۸/ح۱) و باز از امام صادق علیه السلام روایت شده که پیوسته برای خداوند در روی زمین حجتی است که حلال و حرام خداوند را به مردم بفهماند و مردم را به سوی راه خدا فراخواند: «عن أبی عبدالله ع قال: ما زالت الأرض الّا و لله فیها الحجه، یُعرِّف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الی سبیل الله» (همان: ۱/۱۷۸/ح۳).
و باز از امام صادق علیه السلام روایت شده که خدا بزرگوارتر و والاتر است از این که زمین را بی امام عادل وانهد: عن ابی عبدالله علیه السلام قال: إنّ الله أجلُّ و أعظم من أن یترک الأرض بغیر امام عادل» (همان: ۱/۱۷۸/ح۶). علمای امامیه به پیروی از معصومین علیهم السلام در کتابهای کلامیشان بحث از ضرورت و وجوب امامت به تفصیل آوردهاند.
چنانکه سید مرتضی علمالهدی (۳۵۵-۴۳۶ق) در دو کتاب گرانسنگ الشافی فی الامامه و الذخیره، درباره وجوب امامت بحث کرده است. از میان علمای معاصر شیعه میتوان به کتاب «حاکمیت در اسلام» تألیف آیت الله سید محمدمهدی موسوی خلخالی اشاره کرد.
به هر روی، وجوب و ضرورت وجود امام در هر عصری از مسلّمات امامیه است. بنابراین، تردیدی باقی نمیماند که امامیه از فلسفه سیاسی معیّنی دفاع میکند. حکومت، امر ضروری جامعه است ولی نه هر نوع حکومتی بلکه شکل خاصی از حکومت، مطلوب است.
مقدمه دومِ گفته شده قاعده کلی مهمی را بازگو میکند و آن است که زمان فاقد فلسفه سیاسی نیست. هیچ قطعهای از زمان وجود ندارد که فلسفه سیاسی در آن ضرورت نداشته باشد. جوامع، گریزی از ولایت ندارند. چنان که از حضرت علی علیه السلام روایت شده: «و إنّه لابد للناس من امیرٍ برٍّ أَو فاجرٍ یعمل فی إمرَته المؤمن. و یستمتع فیها الکافر و یُبَلِّغ الله فیها الأَجل و یُجمَعُ به اَلفیئ و یقاتل به العدُوُّ و تأمن به السُّبُل و یُؤخذُ به للضعیف من القوی حتی یستریحَ به بَرُّ و یُستراحَ من فاجر» مردم را حاکمی باید نیکوکار یا تبهکار، تا در حکومت او مردِ با ایمان کار خویش کند، و کافر بهره خود برد، تا آنگاه که وعده حق سر رسد و مدت هر دو در رسد. در سایه حکومت او مال دیوانی را فراهم آورند و با دشمنان پیکار کنند و راهها را ایمن سازند و به نیروی او حق ناتوان را از توانا بستانند، تا نیکوکردار روز به آسودگی به شب رساند، و از گزند تبهکار در امان ماند. (نهجالبلاغه، ترجمه شهیدی، ۱۳۷۲: خ۴۰/۳۹) هیچ زمانی نیست که حکومت ضرورت نداشته باشد حتی اگر آن فرمانروا فاجر و فاسق باشد. نمیتوان گفت اکنون که فرمانروایی فاجر بر ما حکومت میکند؛ پس باید دست از فلسفه سیاسی شست و به عقیده آنارشیستی (عدم ضرورت حکومت) رو آورد.
از قضا، امیرالمؤمنین علی علیه السلام این سخنان را برابر گفته خوارج ابراز داشتند. خوارج مردم را به عدم ضرورت حکومت دعوت میکردند. آنان در این فراخوان سیاسی از سخن و آموزهی حقای استفاده میکردند که امام علی علیه السلام میفرماید: «کلمه حق یراد بها الباطل نعم انه لاحکم الّا لله و لیکن هؤُلاءِ یقولون لاإمرهَ الا لله» سخنی است حق که بدان باطلی را خواهند، آری حکم،جز از آن خدا نیست، لیکن اینان گویند فرمانروایی را، جز خدا روا نیست. (همان) خوارج با بهرهگیری از آموزه درست «حاکمیت از آن خداوند است» ؛ نفی حکومت را استنتاج میکنند. در حالی که هیچ زمانی نیست که گریزی از حکومت باشد. حتی اگر ظالمی از روی زور و غلبه بر مردم حکومت کند. باید حاکم ظالم را نفی کرد، نه اصل حکومت را.
۳. آموزه غیبت و انتظار فرج، جزء اصول اعتقادی امامیه است. قرآن کریم خطاب به مؤمنین امر کرده تنها از خدا و رسول و اولیالأمر اطاعت کنند و باید برای حلّ منازعاتشان به خدا و رسول رجوع کنند. چنین عملی از سوی آنان که به خدا و روز جزاء ایمان دارند، اتفاق میافتد: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً﴾ (نساء: ۵۹). همانطور که رسول خدا صلی الله علیه و آله از سوی خداوند برای مقام امامت و ولایت انتصاب شده است؛ جانشینان ایشان نیز به نصب الهی است. در سوره مائده بعد از بیان ولایت خدا و رسول، گفته شده از میان مؤمنین کسی ولایت بر شما دارد که نماز بپا میدارد و در حال رکوع زکات میدهند: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ﴾ (مائده: ۵۵) اغلب مفسرین شأن نزول این آیه شریفه را در مورد علی علیه السلام ذکر کردهاند. (ر.ک: مکارم شیرازی ناصر، ۱۳۸۲: ۷۵).
امام دوازدهم، حضرت مهدی عج الله تعالی علیه پس از شهادت امام یازدهم، حسن بن علی عسکری علیه السلام ، در سال دویست و شصت هجری قمری به امامت منصوب میشوند ولی به امر خداوند غیبت اختیار کرد. آن حضرت دو دوره غیبت دارند که به غیبت صغری و غیبت کبری شهرت یافته است. غیبت اول در سال سیصد و بیست و نه قمری خاتمه یافت. شیعیان در این دوره از طریق نوّاب خاص – چهار ثقه و امین ایشان – با آن حضرت در ارتباط بودند.
اما غیبت کبری از پایان دوره غیبت صغری آغاز شده و هنوز تا وقت معلوم نزد خداوند ادامه دارد. علامه طباطبایی گوید پیغمبر اکرم ص در حدیث متفق علیه میفرمایند: «اگر نمانده باشد از دنیا مگر یک روز، خدا آن روز را دراز میکند تا مهدی از فرزندان من ظهور نموده، دنیا را پر از عدل و داد کند، چنان که از ظلم و جور پر شده باشد» (طباطبایی سیدمحمدحسین، ۱۳۶۲: ۲۲۰ به نقل از کتاب فصول المهمه، ص۲۷۱).
از حضرات معصومین علیهم السلام سفارش زیاد به انتظار فرج حضرت حجت عج در دوره غیبت شده است. شیخ صدوق در کتاب کمام الدین و تمام النعمه، باب پنجاه و پنج ؛روایات زیادی در ثواب انتظار فرج حضرت حجت عج نقل کرده است. از جمله روایتی است از رسول الله صلی الله علیه و آله که میفرماید: «افضل اعمال اُمّتی انتظار الفرج من الله عزّ و جلّ» (صدوق، ۱۳۶۳: ۲/۶۴۴/ح۳) و نیز از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت شده که: «المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بالله فی سبیل الله» منتظر امر ما مانند کسی است که در خون غلطیده باشد در راه خداوند» (همان: ۲/۶۴۵/ح۶).